عروس نقره پوش

ساخت وبلاگ

میشه به من یه هدیه بدی

یه چیزی که همیشه همراهم باشه مثل دستبند یا گردنبند یا یه انگشتر ...حلقه ...حلقه؟!کدوم حلقه؟!حلقه ی زرد طلایی معروف که اسممو روش نوشتی؟!یا حلقه اسارت:!

کو حلقه ی من؟!

دوازده سال گذشت و هنووووز....

چرا جبران نمیکنی...چرا حواست به من نیست...

عروس نقره پوش...
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 36 تاريخ : شنبه 4 آبان 1398 ساعت: 1:31

پر شدم از احساس تنفرررررر 

متنفرم از همه ی اطرافیانم 

بخصوص از نزدیكترینهام

از خودم و خودم و زندگیم

متنفرم از همتون

عروس نقره پوش...
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1397 ساعت: 12:16

خانه ی پدری جایی ست كه حیاط بزرگی داشت و خانه ی دیگری بر بالای سقف ان نبود ...اما با ساخت خانه و نصف شدن حیاط همه ی دردسرها شروع شد...به لطف برادرها خانه ی پدری دارد به فروش میرسد...درست است كه خاطرات مفرحی در ان خانه نداشتیم ...نه خاطره ای از عیدها...نه خاطره ای از یلداها...نه خاطره ای از چهارشنبه سوری ها...نه دورهمی خانوادگی...اما اتاقی بود و كتابهایی و خلوت تنهایی...هیچ چیز دیگر اهمیتی ندارد جز اسایش خود پدر و مادرم ...اینكه زمان پیری خدایی نكرده اواره نشوند ....ان شالله خدا بخیر بگذراند و راه خیری پیش رویمان...قلبم ...قلبم ...قلبم... عروس نقره پوش...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 66 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 20:33

  دوباره باز خواهم گشتدرِ گلخانه ها را باز خواهم کرد  تمام آسمان را آبیِ پرواز خواهم کردتو را در کوچه های کودکی آواز خواهم کرد  دوباره باز خواهم گشت دوباره باز خواهم گشتتمام قفل ها را باز خواهم کرداز  عروس نقره پوش...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 11:27

چرا به اینجا رسیدم به مرز پوچی...

هیچی و هیچ کس و هیچ کاری دیگه برام معنایی نداره...هیچ معنایی...

عروس نقره پوش...
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1396 ساعت: 2:33

امشب بلندترین شب سال هست و مثل پارسال ما تنها بودیم اما من مثل هر سال سفره ای کوچک و رنگی به عشق همسر و پسرم می چینم هرچند روزمو با خبر فوت جوونی از اشناها و اشک شروع کردم و هر یک ساعت به مرگ و این دنیای فانی فکر میکنم و الان هم اخر شبم رو با شنیدن خبر پارتی بازیهای ازمون استخدامی شرکت کرده به پایان رسوندم... به میمنت اینترنت عکس سفره خونه پدری را مادر برایم ارسال کرد سفره ای ساده با کاهو و سکنجبیل و آشی که همسایه اورده بود و هندوانه ی گردی که اون وسط خودنمایی میکرد برای مادر نوشتم چرا اون هندونه قاچ نشده سر سفره ست؟! گفت کسی بهم کمک نکرد تزیینش کنم دلم گرفت که چرا من پیشش نیستم که کمکش میکر عروس نقره پوش...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : یلدای, نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 71 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:15

ساعت از یک بامداد گذشته... همسرم به دنبال طلب هایش به بیرون رفت و پسرکم که کمتر از دو ماه دیگر چهار سالش می شود خوابیده... منتظر تمام شدن لباسشویی بودم ...از گوشه کنار خانه اسباب بازیهایش را جمع میکنم...و فکرم...فکرم به عکس بسیار زیبایی ست که در اینستا دیده ام...زنی ساده و زیبا روبروی اینه ی میز ارایش زیبایی ایستاده ...عکس قدیمی ست شاید حدود سی سال پیش... یاد عکس های مادرم میوفتم...در تمام البوم خانوادگی صورت خود را با خودکار ابی خط زده ... اشک در چشمانم جمع می شود...من ان سالها نبودم و نمیدانم چه زجرهایی کشیده...فقط یک بار شنیدم که وقتی او عروس می شود و او را به خانه ی داماد یعنی در واقع اتاق عروس نقره پوش...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : مادر, نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 75 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:15

عروس نقره پوش...
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : غرور,غرور و تعصب,غرور بالانجليزي,غرور رجل,غرور in english,غرور به انگلیسی,غرور فطحل,غرور و تعصب فیلم,غرور مردانه,غرور (ممثلة), نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 0:16

برادر جان برادر جان برادر جان خدایاااا تو رو به بزرگی خودت قسم کمکموم کن خدا جونم صدامو بشنوو خدایا اخه چرا  خدایا به دل مهربونش رحم کن خدایا به پسرش رحم کن خدایا دستشو بگیر کمکش کن دستشو بگیر خدااا کاش میومدی پایین تو گوشم میگفتی من چیکار میتونم براش کنم خدایا چیکار کنم خدایااااا تو بگو من چه راهی پیش بگیرم من غصه چندتاشونو بخورم اون قرص چی بود این شربت چیه اون عقل اون اراده کجاس پدرم مادرم من چی جواب بدم واسه اروم شدن دل اشوبتون...   برادرجان نمي‌دوني چه دلتنگم                                                           برادرجان نمي‌دوني چه غمگين عروس نقره پوش...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : چه تلخه وارث درد پدر بودن,چه سخته وارث درد پدر بودن, نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 189 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 7:03

سلام وبلاگ خوبم اومدم بگم که دیگه میخوام بنویسم از هر چی که تو دلمه نه فقط چیزای خوب و انرژی مثبت چون دیگه ادم یوقتایی کم میاره و چه خوبه که من اینجا رو دارم که دلمو خالی کنم چون دوست ندارم هم با کسی دردودل کنم که هم بقیه رو ناراحت کنم هم انرژی و فاز منفی بدم به اطرافیانم... هر سری که تنهایی میام بوشهر مامانم ازم می خواد به فامیل سربزنیم اما من اغلب یه بهانه میارم که نرم اما واقعیتش اینه که میخوام از زیر سوالاشون فرار کنم که چرا شوهرت نمیاد چرا تنهایی چرا تنها میای چرا تنها میری شوهرت نرسوندت...و از همه بدتر مسافت های طولانی و بدون وسیله بودنمون و اون غم نا عروس نقره پوش...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس نقره پوش دنبال می کنید

برچسب : قوی باش,قوي باش,قوی باش مرد,قوی باشیم,قوی باش دختر,قوی باشید,قوی باش شعر,قوی باش گیوم سون,قوی باش و نترس,باشگاه قویدلان, نویسنده : aroosenoghreposha بازدید : 93 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 18:00